در این روز زیارت امام حسین (ع) مستحب است و این زیارت،
همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام حسن عسکری (ع) روایت شده که
فرموده اند: مومنان ما پنج علامت دارند: 1) خواندن 51 رکعت نماز در
شبانهروز 2) نمازهای واجب و نافله و نماز و شب 3) به دست کردن انگشتری
دردست راست 4) برآمدن پیشانی از سجده 5) بلند خواندن بسم الله الرحمن
الرحیم در نماز است.در مجموع کتابهای مفاتیح الجنان، اقبال الاعمال و زادالمعاد آداب و اعمال زیر برای روز اربعین حسینی ذکر شده است:
1. زیارت اربعین
بیستم
صفر؛ روز اربعین و به قول شیخین (شیخ مفید و شیخ طوسى) روز رجوع حرم
(خانواده) امام حسین علیه السّلام از شام به مدینه، و روز ورود جابر بن عبد
اللّه انصارى به کربلا براى زیارت امام حسین علیه السّلام است، شیخ طوسى
در کتاب تهذیب و مصباح از حضرت حسن عسگرى علیه السّلام روایت
کرده:نشانههاى مؤمن پنج چیز است: پنجاه و یک رکعت نماز گذاردن،که مراد
هفده رکعت واجب، و سى و چهار رکعت نافله[مستحب] در هر شب و روز است و
زیارت اربعین، و انگشتر به دست راست نمودن، و پیشانى را در سجده بر خاک
نهادن، و بلند گفتن«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» کیفیت زیارت حضرت امام حسین
علیه السّلام در روز اربعین به دو صورت رسیده:اول: زیارتى است که شیخ در
دو کتاب تهذیب و مصباح از صفوان جمّال روایت کرده،که صفوان گفت: مولایم
امام صادق علیه السّلام درباره زیارت اربعین به من گفت:هنگامىکه قسمت
قابل توجهى از روز برآمده،بخوان:
السَّلامُ
عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ
نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلامُ
عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى أَسِیرِ
الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ
وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ
بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ
وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّدا مِنَ
السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِدا مِنَ الذَّادَةِ وَ
أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى
خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ
النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ
الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ
غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى
آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ
وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ ،
سلام بر
ولىّ خدا و حبیبش،سلام بر دوست خدا و نجیبش،سلام بر بنده برگزیده خدا و
فرزند برگزیدهاش،سلام بر حسین مظلوم شهید،سلام بر آن دچار گرفتاریها و
کشته اشکها،خدایا من گواهى مىدهم که حسین ولىّ تو و فرزند ولىّ تو،و
فرزند برگزیده توست حسینى که به کرامتت رسیده،او را به شهادت گرامى
داشتى،و به خوشبختى اختصاصش دادى،و به پاکى ولادت برگزیدى،و او را آقایى
از آقایان،و پیشروى از پیشرویان،و مدافعى از مدافعان حق قرار دادى،و
میراثهاى پیامبران را به او عطا فرمودى،و او را از میان جانشینان حجّت بر
بندگانت قرار دادى،و در دعوتش جاى عذرى باقى نگذاشت،و از خیرخواهى دریغ
نورزید،و جانش را در راه تو بذل کرد،تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى
گمراهى برهاند،درحالىکه بر علیه او به کمک هم برخاستند،کسانىکه دنیا
مغرورشان کرد،و بهره واقعى خود را به فرومایهتر و پستتر چیز فروختند و
آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند،تکبّر کردند و خود را در
دامن هواى نفس انداختند،تو را و پیامبرت را به خشم آوردند،
وَ
أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ
الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ
صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ
حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْنا وَبِیلا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَابا
أَلِیما السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ
یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ
ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیدا وَ مَضَیْتَ حَمِیدا وَ مُتَّ فَقِیدا
مَظْلُوما شَهِیدا وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ
مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ
وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ
الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ
ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ،
و
اطاعت کردند از میان بندگانت،اهل شکافافکنى و نفاق و بارکشان گناهان
سنگین،و سزواران آتش را پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد
کرد،تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت خدایا آنان را لعنت کن
لعنتى سنگین،و عذابشان کن عذابى دردناک،سلام بر تو اى فرزند رسول خدا،سلام
بر تو اى فرزند سرور جانشینان،شهادت مىدهم که تو امین خدا و فرزند امین
اویى،خوشبخت زیستى،و ستوده درگذشتى،و از دنیا رفتى گمگشته،و مظلوم و
شهید،گواهى مىدهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده،و
نابودکننده کسانى را که از یارىات دریغ ورزیدند،و عذاب کننده کسانى را که
تو را کشتند،و گواهى مىدهم که تو به عهد خدا وفا کردید و در راهش به به
جهاد برخاستى تا مرگ فرا رسید،پس خدا لعنت کند کسانى را که تو را کشتند،و
به تو ستم کردند،و این جریان را شنیدند و به آن خشنود شدند،
اللَّهُمَّ
إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ
عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ
أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ
الْمُطَهَّرَةِ [الطَّاهِرَةِ] لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ
بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا وَ
أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ
مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ
التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ
أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلامُ
الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا
وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ
دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی
لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى یَأْذَنَ
اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ
عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ [أَجْسَامِکُمْ] وَ
شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ
الْعَالَمِینَ.
خداى من تو را شاهد مىگیرم که
من دوستم با آنانکه او را دوست دارند،و دشمن با آنان که با او دشمنند،پدر
و مادرم فدایت اى فرزند رسول خدا،گواهى مىدهم که تو در صلبهاى
بلندمرتبه و رحمهاى پاک نورى بودى،جاهلیت با ناپاکیهایش تو را آلوده
نکرد،و از جامههاى تیره و تارش به تو نپوشاند،و گواهى مىدهم که تو از
ستونهاى دین،و پایههاى مسلمانان،و پناهگاه مردم مؤمنى،و گواهى مىدهم که
پیشواى نیکوکار،با تقوا،راضى به مقدرات حق،پاکیزه،هدایت کننده،و هدایت
شدهاى،و گواهى مىدهم که امامان از فرزندانت،اصل تقوا،و نشانههاى
هدایت،و دستگیره محکم،و حجّت بر اهل دنیا هستند و گواهى مىدهم که من به
یقین مؤمن به شمایم،و به بازگشتتان یقین دارم،براساس قوانین دینم،و عواقب
عملم،و قبلم با قلبتان در در صلح،و کارم پیرو کارتان،و یارىام براى شما
آماده است،تا خدا به شما اجازه دهد،پس با شمایم نه با دشمنانتان،درودهاى
خدا بر شما،و بر ارواح و پیکرهایتان،و بر حاضر و غایبتان،و بر ظاهر و
باطنتان،آمین اى پروردگار جهانیان.
پس دو رکعت نماز میخوانى و
به آنچه مىخواهى دعا مىکنى و برمىگردى.
دوم: زیارتى است که از جابر
روایت شده،و کیفیت آنچنان است که از عطا[ظاهرا همان عطیه عوفى کوفى همسفر
جابر در اربعین براى زیارت حضرت امام حسین علیه السّلام است]نقل شده:در
روز بیستم ماه صفر با جابر بن عبد اللّه انصارى بودم،چون به غاضریه رسیدیم
در آب فرات غسل کرد،و پیراهن پاکیزهاى که با خود داشت پوشیده،آنگاه به من
گفت:آیا از بوى خوش چیزى،با تو هست اى عطا؟گفتم:سعد با من هست،قدرى از آن
گرفت و بر سر و بدن پاشید،و پابرهنه روانه شد،تا نزد سر مبارک امام حسین
علیه السّلام ایستاد،و سه مرتبه اللّه اکبر گفت.پس افتاد و بیهوش شد،چون به
هوش آمد شنیدم مىگفت:«السّلام علیکم یا ال اللّه...»که درست همان زیارت
نیمه رجب است که قبلان ذکر کردیم،و با آن جز در چند کلمه تفاوت ندارد،که
آن هم احتمالا ناشى از اختلاف نسخههاست،چنانکه شیخ مرحوم احتمال داده.در
هر صورت اگر کسى بخواهد آن را هم بخواند،به زیارت نیمه رجب رجوع کند،و
همان را بخواند.
2. زیارت وداع اربعین
سید
بن طاووس رحمه اللّه گفته است که من براى زیارت اربعین وداعى یافتهام که
مخصوص است به این زیارت. باید که بایستى پیش روى ضریح و بگویى:
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى وَصِیِّ رَسُولِ اللَّهِ،
سلام بر تو اى پسر رسول خدا! سلام بر تو اى پسر على مرتضى جانشین رسول خدا!
السَّلَامُ
عَلَیْکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَیِّدَةِ نِسَاءِ
الْعَالَمِینَ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ الْحَسَنِ الزَّکِیِّ،
سلام بر تو اى پسر فاطمۀ زهرا سرور زنان جهان! سلام بر تو اى وارث امام حسن پاک!
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ،
سلام بر تو اى حجت خدا در زمین و گواه او بر آفریدهها!
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الشَّهِیدَ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ وَ ابْنَ مَوْلَایَ
سلام بر تو اى ابا عبد اللّه شهید! سلام بر تو اى مولاى من و پسر مولاى من!
أَشْهَدُ أَنَّکَ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ
گواهى مىدهم که تو نماز را به پا داشتى و زکات دادى و امر به معروف و نهى از منکر کردى
وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکَ أَتَیْتُکَ
و در راه خدا جهاد نمودى تا اینکه امر یقین تو را فرارسید و نیز گواهى مىدهم که تو دلیل روشن از سوى پروردگارت داشتى.
و اگر از دور زیارت کند باید بگوید:
توجّهت إلیک یَا مَوْلَایَ زَائِراً وَافِداً رَاغِباً مُقِرّاً لَکَ بِالذُّنُوبِ،
اى مولاى من! اکنون من به عنوان زایر، واردشونده، گراینده، اقرارکنندۀ به گناه و گریزان از خطا،
هَارِباً إِلَیْکَ مِنَ الْخَطَایَا لِتَشْفَعَ لِی عِنْدَ رَبِّکَ.
به درگاه تو آمدهام تا در نزد پروردگارت از من شفاعت کنى.
یَا
ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ حَیّاً وَ مَیِّتاً،
فَإِنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ مَقَاماً مَعْلُوماً وَ شَفَاعَةً
مَقْبُولَةً،
اى پسر رسول خدا! درود خدا بر تو در حال حیات و مرگ تو، زیرا تو در نزد خدا از مقام معلوم و شفاعت مورد پذیرش برخوردارى.
لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ، وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ هتک حَرَمَکَ وَ غَصَبَ حَقَّکَ،
خداوند کسانى را که به تو ستم نمودهاند لعنت کند و نیز کسانى را که تو را محروم نموده، حقت را غصب نموداند لعنت کند
وَ
لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ خَذَلَکَ، وَ لَعَنَ
اللَّهُ مَنْ دَعَوْتَهُ فَلَمْ یُجِبْکَ وَ لَمْ یُعِنْکَ
و
قاتلان تو را لعنت کند و آنان را که دست از یارى تو کشیدند لعنت کند و
آنان را که خواندى و به تو پاسخ مثبت ندادند و تو را یارى نکردند لعنت کند
وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ مَنَعَکَ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ وَ حَرَمِ أَبِیکَ وَ أَخِیکَ
و نیز کسانى را که از رفتن تو به سوى حرم خدا و حرم رسول خدا و حرم پدر و برادرت جلوگیرى کردند لعنت کند
وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ مَنَعَکَ مِنْ شُرْبِ مَاءِ الْفُرَاتِ لَعْناً کَثِیراً یَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً.
و کسانى را که تو را از نوشیدن آب فرات منع کردند بسیار و پىدرپى لعنت کند.
اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ،
خدایا! اى پدیدآورندۀ آسمانها و زمین! داناى پنهان و آشکار!
أَنْتَ
تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ، وَ
سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.
تو بین بندگانت در آنچه اختلاف دارند حکم مىکنى و زود است آنانى که ظلم کردند بدانند کدامین جایگاه بازگشتشان است.
اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَتِهِ، وَ ارْزُقْنِیهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ حَیِیتُ یَا رَبِّ،
خدایا این زیارت را آخرین عهدم از زیارت قرار مده و همیشه برایم تا وقتى که باقى و زنده هستم روزىام گردان، اى پروردگار!
وَ إِنْ مِتُّ فَاحْشُرْنِی فِی زُمْرَتِهِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
و اگر مردم مرا در گروه ایشان محشور فرما، اى مهربانترین مهربانان!
و
اگر زیارت آخر روز عاشورا را در این روز نیز بخواند مناسب است و بدان که
مشهور آن است که سبب تأکید زیارت آن حضرت در این روز آن است که حضرت امام
زین العابدین علیه السّلام با سایر اهل بیت در این روز بعد از مراجعت از
شام به کربلاى معلى وارد شدند و سرهاى مقدّس شهدا را به بدنهاى ایشان ملحق
کردند و این بسیار بعید است از جهات بسیار که ذکر آنها موجب تطویل است؛ و
بعضى گفتهاند در این روز اهل بیت علیهم السّلام وارد مدینۀ طیبه شدند و
این نیز بسیار بعید است، و بعضى گفتهاند که شاید حضرت امام زین العابدین
علیه السّلام به اعجاز و طىّ الارض، مخفى به کربلا رفته باشد از شام و سرها
را به بدنها ملحق کرده باشد و این ممکن است، امّا روایتى در این باب به
نظر نرسیده است، بلکه بعضى از روایات منافاتى فى الجمله به این دارد و وجهى
که از احادیث ظاهر مىشود آن است که اوّل کسى که از صحابه حضرت رسالت صلّى
اللّه علیه و آله به زیارت آن حضرت مشرّف شد، جابر بن عبد اللّه انصارى
بود و او در این روز به کربلا رسید و آن حضرت را با شهدا زیارت کرد و چون
جابر از اکابر صحابه بود و اساس این امر عظیم را گذاشت، مىتواند بود که
سبب مزید فضل زیارت آن حضرت در این روز شده باشد و شاید وجوه دیگر داشته
باشد که بر ما مخفى باشد و چون فرمودهاند که در این روز زیارت کنیم، باید
کرد و تفحّص سببش ضرور نیست.
3. ملحق شدن سر مبارک امام حسین به پیکر شریف آن حضرت در روز بیستم ماه صفر
قرآن
عظیم الشأن و بلندپایه گواه بر ملحق شدن سر مقدس مولاى ما امام حسین
-صلوات اللّه علیه-به پیکر شریف آن است، آنجا که خداوند-جلّ
جلاله-مىفرماید: «هرگز آنان را که در راه خدا کشته شدهاند مرده مپندار،
بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.» آیا با وجود
اینکه خداوند خبر داده که شهید، زنده است و نزد خدا روزى داده مىشود و
مصون و محفوظ است، تردیدى در این مسأله باقى مىماند؟ ! بنابراین، هرگز
شایسته نیست که عارفان در آن شک و تردید به خود راه دهند.[2] اما پرسش
دربارهى نحوهى زنده شدن آن حضرت بعد از شهادتش و کیفیت ملحق شدن سر شریف
آن حضرت به پیکر مبارکش بعد از اینکه از آن جدا بود، نوعى بىادبى از سوى
بنده در محضر خداوند-جلّ جلاله-است که از او بخواهد کیفیت تدبیر مقدراتش را
معرفى کند و نیز نوعى نادانى از بنده و اقدام به چیزى است که مکلف به
آگاهى و پرسش از ویژگىهاى آن نشده است. دربارهى ملحق شدن سر مبارک امام
حسین-صلوات اللّه و سلامه علیه-به پیکر شریف آن حضرت در روز چهلم شهادت آن
حضرت-که خداوند-جلّ جلاله-او را در زمانى که اسلام واژگون و حق مغلول شده
بود، به شرف فضیلت خود به سوى خود انتقال داد- باید گفت که این امر، نه با
اسباب دنیوى، بلکه ظاهر این است که با قدرت الهى صورت گرفته است؛ لیکن
دربارهى نحوهى ملحق شدن سر مبارک به پیکر شریف، حدود ١٠ نوع روایت نقل
شده است که با هم اختلاف دارند و نیز به یاد ندارم که تاکنون نام یکى از
کسانى که سر مبارک را از «شام» برده و به پیکر شریف آن حضرت در حایر
حسینى-علیه افضل السّلام-ملحق کردهاند، و همچنین کیفیت حمل آن از «شام»
به حایر حسینى-على صاحبه اکمل التحیّة و الإکرام-و نیز نحوهى ورود اهل حرم
معظم آن حضرت و نیز کسى که ضریح و قبر مقدّس و مکرّم آن حضرت را کنده و سر
مبارک را به بدن شریف ملحق کرده و اینکه آیا سر مبارک را در جاى سر نسبت
به بدن گذشته یا اینکه به طور کلى در جایى در کنار بدن آن حضرت در قبر
شریف نهاده، را در جایى دیده باشم و یا کسى نقل کرده باشد. بنابراین، انسان
در این زمینه باید به تصدیق قرآن که بر انسان واجب است، بسنده کند مبنى بر
اینکه پیکر مقدس آن حضرت پس از شهادت تکمیل گردید و آن بزرگوار زنده است و
در سراى نیکبختى روزى داده مىشود؛ زیرا بیان کتاب عزیز ما را از ذکر دلیل
و برهان بیش از این، بىنیاز مىسازد.
4. عدم حضور اسرا در روز اربعین در «کربلا» یا «مدینه»
در کتاب «مصباح» آمده است:
«حرم
امام حسین-علیه السّلام-به همراه مولایمان على بن حسین-علیه السّلام-در
روز بیستم ماه صفر به شهر «مدینه» رسیدند.»؛ ولى در کتابهاى دیگر آمده است
که آنان در روز بیستم ماه صفر به «کربلاء» رسیدند؛»
لیکن
هرکدام از این دو دیدگاه بسیار بعید به نظر مىرسند؛ زیرا «عبید اللّه بن
زیاد» -لعنة اللّه-طى نامهاى ماجرا را به «یزید» نوشت و در رابطه با بردن
اسرا به «شام» اجازه خواست و پیش از رسیدن پاسخ، اقدام به بردن آنها به
«شام» نکرد و این خود به ٢٠ روز وقت یا بیشتر نیاز دارد. از این گذشته،
نقل کردهاند: «پس از بردن آنها به «شام» ، مدت یک ماه در جایى که
وسیلهاى براى حفاظت خود از گرما و سرما نداشتند، اقامت کردند.» و مقتضاى
این سخن آن است که افزون بر ۴٠ روز از زمان شهادت سیّدالشّهدا-علیه
السّلام- تا رسیدن آنها به «عراق» یا «مدینه» گذشته باشد. البته بازگشت
آنها به «کربلاء» امکان دارد، لیکن نه در روز بیستم صفر؛ زیرا زمان رسیدن
آنها با زمان رسیدن «جابر بن عبد اللّه انصارى» همزمان بوده است و رسیدن
خبر شهادت آن حضرت به «جابر» و آمدن او براى زیارت-خواه «جابر» از «حجاز»
آمده باشد، یا از غیر آن، مانند «کوفه» و. . . -، بیشتر از ۴٠ روز وقت
مىطلبد.
اعتبار اربعین امام حسین (ع) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی وفاداران به امام حسین (ع) شناخته شده بوده است.کتاب
مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول آن عالم وارسته
است از روایات فراوان درباره تقویم مورد نظر شیعه در باره ایام سوگ و
شادی و دعا و روزه وعبادت است. در این کتاب در باره ماه « صفر» آمده است:
نخستین روز این ماه (از سال 121)، روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است.روز
20 صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم حسین بن علی (ع) یعنی کاروان
اسرا، از شام به مدینه بازگشتند. و روزی است که جابر بن عبدالله بن حرام
انصاری، صحابی رسول خدا (ص)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت قبر
امام حسین (ع) بشتابد و او نخستین کسی است از مردمان که قبر آن حضرت را
زیارت کرد. عدد اربعین درمتون دینییکی از تعبیرهای رایج عددی، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته است.یک
نمونه آن که سنّ رسول خدا (ص) در زمان مبعوث شدن، چهل بوده است. گفته
شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری و عقلی است. گفتنی
است برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت رسیدهاند. از ابن عباس (به
نقل از پیامبرگرامی اسلام) نقل شده که اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش
غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی آمده است که، مردمان طالب
دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی آخرت خواهند رفت. (مجموعه
ورام، ص 35)در نقلی آمده است :که اگر کسی چهل روز خالص برای خدا
باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را به او می
آموزد و حکمت را در قلب و زبانش جاری میکند.اعتبار حفظ چهل
حدیث که در روایات فراوان دیگر آمده، سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین
در انتخاب چهل حدیث و شرح و بسط آنها شده است. در این نقلها آمده است که
اگر کسی از امّت من، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آنها بهره برد،
خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل دیگری آمده
است که امیرمؤمنان (ع) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت میکردند، در
برابر دشمنانم میایستادم. الاحتجاج، ص (84)اربعین امام حسین (ع)علت بزرگداشت اربعین چیست؟ مهمترین نکته درباره اربعین، روایت امام عسکری (ع) است.اما این که منشأ اربعین چیست، باید گفت، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است.نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.دوم
روزی که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر خدا (ص) از مدینه به
کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را زیارت کند. شیخ مفید
(م 413) در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم
السلام است، اشاره به روز اربعینکرده و نوشته است: این روزی است که حرم
امام حسین (ع)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر
بن عبدالله برای زیارت امام حسین (ع) وارد کربلا شد.کهنترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است. شیخ
طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی
بنالحسین (ع) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در
سالهجری است، مینویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی
است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی
است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا (ص) ازمدینه وارد کربلا
شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین
(ع) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت مستحب است و آن زیارت
اربعین است. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده است که وقت خواندن
زیارت اربعین، هنگامی است که روز بالا آمده است.در کتاب «نزهة
الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده، آمده: در بیستم این ماه بود
که حرم محترم امام حسین(ع) از شام به مدینه آمدند. (نزهةالزاهد، ص 241)
همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم، تصحیح مجد
طباطبائی) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری
استاین مطلب آمده است. برخی استظهار کردهاند که عبارت شیخ مفید و
شیخطوسی، بر آن است که روز اربعین، روزی است که اسرا از شام به مقصد
مدینه خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان، ص
154) به هر روی، زیارت اربعین از زیارتهای مورد وثوق امام حسین (ع) است
که ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است. بازگشت اسیران به مدینه یا کربلااشاره
کردیم که شیخ طوسی، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای کربلا از
شام به مدینه دانسته است. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین را بازگشت
اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن،
باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است. با این حال، علامه مجلسی
پس از نقل هر دو اینها، اظهار میدارد: احتمال صحت هر دوی اینها (به لحاظ
زمانی) بعید مینماید. (بحار ج 101، ص 334 ـ 335) ایشان این
تردید را در کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است. با این
حال، درمتون بالنسبه قدیمی، مانند «لهوف» و « مثیرالاحزان » آمده است که
اربعین، مربوط به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلا ست. اسیران، از
راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.باید توجه داشت
که این دو کتاب، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، ازجهاتی، اخبار ضعیف و
داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون کهنتر مقایسه شده و
اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که منابعی که پس از
لهوف، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کردهاند، نباید بهعنوان یک منبع
مستند و مستقل، یاد شوند. کتابهایی مانند «حبیب السیر» که به نقل از آن
منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آوردهاند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی،
ص 269) نمیتوانند مورد استناد قرار گیرند.در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است:در
نخستین روز ماه صفر، أدخل رأس الحسین علیه السلام مدینة دمشق، فوضعه یزید
لعنه الله بین یدیهو نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول:لست من خندف ان لم أنتقممن بنی أحمد، ما کان فَعَللیْتَ أشیاخی ببدرٍ شهدواجَزَع الخزرج من وقع الاسلفأهلّوا و استهلّوا فرحاثم قالوا: یا یزید لاتشلقد قتلنا القرن من أشیاخهمو عدلناه ببدر، فاعتدل(الاثار الباقیه،ص 422)وی
روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین علیه السلام را وارد
دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می خواند و بیتی هم بر
آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) می زد.دوم
سخن عماد الدین طبری (م حوالی 700) در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به
دمشق را در16 ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ میداند که
طبیعیتر مینماید. میرزا حسین نوری و اربعینعلامه میرزا
حسین نوری از علمای برجسته شیعه، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب
«لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی از روضهها و
نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی از
اساس، نادرست بوده است. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد
این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.ایشان
این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کردهاست که اسرا در بازگشت از
شام، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن
پرداخته است.( لؤلؤ و مرجان،ص 152)داستان از این قرار است که سید
بن طاوس در « لهوف » خبر بازگشت اسراء را بهکربلا در اربعین نقل کرده
است. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته میشود که وی در این کتاب
مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده، درآن مطرح کرده است.اما
همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در
مصباح می گوید اسرا روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل
شده در غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانستهاند، در هر
دو موردتردید میکند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی
اسراء را در کوفه نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه
داشته صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و
بازگشت مورد نیاز است، بعید است که آنان در اربعین به مدینه یا کربلا
رسیده باشند. ابن طاوس میگوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده
باشد، ممکن است، اما نمیتوانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط
بهبازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا
بوده و با او برخورد کرده اند . ابن طاوس در این که جابر هم روز اربعین به
کربلا رسیده باشد، تردید میکند.(اقبال الاعمال، ج 3 ، ص 101)این
ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری
تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای
محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی
ندارد که ما تردید های او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم.
به نظر می رسد منطقی ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین
زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زائر است.اما درباره
اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که
شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین
(ع) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشارهای به این کهاسرا به
عراق بازگشتند ندارد.همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هماشارهای در
مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلاهم مانند
انساب الاشراف، اخبارالطوال، و طبقات الکبری اثری از این خبردیده
نمیشود.روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنینحذف و تحریفی، دلیلی وجود ندارد.خبر زیارت جابر، درکتاب بشارة المصطفی آمده، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است.مرحوم
حاج شیخ عباس قمی هم، به تبع استاد خود نوری، داستان آمدناسرای کربلا
را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است. (منتهی الامال، ج 1،صص
817 ـ 818) در دهههای اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در کتاببررسی
تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است. (بررسی
تاریخعاشورا، صص 148 ـ 149) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی
است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است. شهید قاضی طباطبائی و اربعینشهید
محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی رحمة الله علیه، کتاب مفصلی
با نام «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» درباره اربعین
نوشتکه اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.هدف ایشان از
نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شامبه کربلا در نخستین
اربعین، بعید نیست. این کتاب که ضمن نهصد صفحهچاپ شده، مشتمل بر
تحقیقات حاشیهای فراوانی در باره کربلاست که بسیارمفید و جالب است. اما
به نظر میرسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده ،
چندان موفّق نبوده است.ایشان در باره این اشکال که امکان ندارد
اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه، از آنجا به شام و سپس از شام به
بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرتها ومسیرها و زمانهایی که برای این راه
در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کردهاند. دراین نمونهها آمده است
که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده روز طی میشده و
بنابر این، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیررفت و برگشتی طی شده
باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین (ع) روز اول صفر
وارد دمشق شده، میتوان اظهار کرد که بیست روز بعد، اسرا میتوانستند در
کربلا باشند.باید به اجمال گفت: بر فرض که طی این مسیر برای یک
کاروان، در چنین زمان کوتاهی، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه
داشت که آیا اصل این خبر در کتابهای معتبر تاریخ آمده است یانه. تا آنجا
که میدانیم، نقل این خبر در منابع تاریخی، از قرن هفتم به آن سوی تجاوز
نمیکند. به علاوه، علمای بزرگ شیعه، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی، نه
تنها به آن اشاره نکردهاند، بلکه به عکسِ آن تصریح کرده و نوشتهاند: روز
اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع) وارد مدینه شده یا از شام به سوی
مدینه خارج شده است.آنچه می ماند این است که نخستین زیارت امام
حسین (ع) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و
از آن پس ائمه اطهار علیهم السلام که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام
حسین (ع) بهره میگرفتند، آنروز را که نخستین زیارت در آن انجام شده، به
عنوان روزی که زیارت امامحسین (ع) در آن مستحب است، اعلام فرمودند.متن
زیارت اربعین هم از سوی حضرت صادق علیه السلام انشاء شده و با داشتن آن
مضامین عالی، شیعیان را از زیارتآن حضرت در این روز برخوردار میکند.اهمیت
خواندن زیارت اربعین تاجایی است که از علائم شیعه دانسته شده است، درست
آن گونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در
شبانه روز درروایات بیشماری، از علائم شیعه بودن عنوان شده است.زیارت
اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل
ازصفوان بن مهران جمال آمده است. وی گفت که مولایم صادق (ع) فرمود: زیارت
اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است..... (مصباح المتهجد، ص
788، تهذیب الاحکام، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال، ج 3، ص 101، مزار
مشهدی، ص 514 (تحقیق قیومی)، مزار شهید اول (تحقیقمدرسة الامام المهدی،
قم 1410)، ص 185 ـ 186این زیارت، به جهاتی مشابه برخی از زیارات
دیگر است، اما از آن روی که مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف
امام حسین از این قیام است، دارای اهمیت ویژه میباشد. در بخشی از این
زیارت در باره هدف امام حسین(ع) از این نهضت آمده است:"... و بذل مهجته
فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة... و قد توازر علیه من
غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی".خدایا، امام حسین (ع)
همه چیزش را برای نجات بندگانت از نابخردی وسرگشتگی و ضلالت در راه تو داده
در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت خود را به دنیای پست فروختهاند
بر ضد وی شوریده آن حضرت را بهشهادت رساندند. دو نکته کوتاه:نخست
آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (ع) در کتاب کامل
الزیارات ابن قولویه آمده، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه
را بر امامحسین (ع) یادآور شده است.(اربعین شهید قاضی،ص 386) دوم
این که ابن طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفر
مطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (ع) روز دهم محرم به شهادت رسیده
باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر میشود نه بیستم. در پاسخ گفته شده است،
به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع) به شهادت رسیده، بیست و
نه روز بوده است. اگر ماه کامل بوده، باید گفت که روز شهادت را به
شمارش نیاورده اند.(بحارالانوار، ج 98، ص 335) علل بزرگداشت اربعین حسینی هدف
امامان از بزرگداشت همه ساله روز اربعین چه بوده است؟ در رأس بزرگان دین،
ائمه بودند که اعمال مخصوصی را در این روز دستور دادند به عنوان این که
مربوط به اربعین حسینی است نه صرف بیستم صفر بودن تا آخرین امام حاضر حضرت
امام حسن عسکری علیه السلام که زیارت اربعین امام حسین علیه السلام را یکی
از نشانه های مؤمن برشمردند. اربعین امام حسین ریشه
این همه اهمیت شیعیان و بزرگان دین در مورد اربعین شهادت امام حسین علیه
السلام چیست؟ این مراسم از چه زمانی شروع شده است؟ و چرا برای دیگر
معصومین، اربعین گرفته نمی شود؟ آیا اربعین امام حسین علیه السلام برگرفته
از چهلم گرفتن برای اموات است. و یک بزرگداشت عادی همانند بزرگداشت برای
افراد دیگریست که از دنیا رفته اند؟ هدف امامان از بزرگداشت همه ساله روز
اربعین چه بوده است؟ سیره امامان و بزرگان دین روز
چهلم شهادت امام حسین علیه السلام که همان روز بیستم صفر می باشد از همان
اولین سال واقعه کربلا 61 قمری روز تجدید غم و اندوه شیعیان و ارادتمند به
خاندان اهل بیت علیهم السلام بوده است.عمل بزرگان دین، برای متدینین با
اهمیت است به گونه ای که مردم نگاهشان به گفتار و نحوه برخورد عالم دینی
است که به چه چیز بهاء می دهند تا آن را انجام دهند و از چه چیز مردم را
باز می دارد تا سراغش نروند.اگر عملی را عالمی تأیید کرد و یا بالاتر
از آن خود ابتدا به ساکن اقدام کرد این بعنوان یک سیره حسنه در بین مردم
متدین جا افتاده و دنبالش را می گیرند. اربعین هم از این امر
مستثنا نیست. در رأس بزرگان دین، ائمه بودند که اعمال مخصوصی را در این روز
دستور دادند به عنوان این که مربوط به اربعین حسینی است نه صرف بیستم صفر
بودن تا آخرین امام حاضر حضرت امام حسن عسکری علیه السلام که زیارت اربعین
امام حسین علیه السلام را یکی از نشانه های مؤمن برشمردند. زیارت مخصوصه در روز اربعین یکی
از مهمترین علل جایگاه ویژه اربعین در میان شیعیان، همین روایت امام حسن
عسکری علیه السلام بر فضیلت این روز است که زیارت مخصوص امام حسین علیه
السلام در روز اربعین را یکی از نشانه های شیعه بودن مطرح کردند. تهذیب:
از حضرت ابى محمد حسن بن على عسکرى علیه السّلام، روایت است که فرمود:
نشانههاى مؤمن پنج چیز است: پنجاه و یک رکعت نماز، زیارت اربعین، انگشترى
در دست راست کردن، پیشانى به خاک مالیدن، و با صداى بلند بِسْمِ اللَّهِ
الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* گفتن. مأثور از امام و روایت شده چنین کاین پنج خصلت است علامت بمؤمنین اول نماز پنچه و یک رکعت و دوم انـگـشـتــر عقـیـق نـمـودن یـد یـمـیـن سـوم بلند گفتن بسم اللَّه صلاة چهـارم بـخـاک بهـر خـــدا سـودن جـبین پنجم که حق نصیب کند جمله مرد و زن بـوسـیـدن مزار حسـیـــن روز اربـــعـیــن بخاطر
همین بسیاری از شیعیان از اقصا نقاط جهان سعی دارند در اربعین خود را به
قبر امامشان در کربلا برسانند و آنهایی هم که شرایط سفر ندارند آرزوی چنین
زیارتی در دل دارند. ائمه علیهم السلام برای ادامه این مسیر و از
یاد نرفتن قیام خونین کربلا این روز را بزرگ شمرده و از اولین زائر حسینی
یعنی جابر بن عبدالله انصاری - که در اولین اربعین خود را به قبر شهدای
کربلا رساند - تجلیل کردند. و کم کم روایات بسیاری در زمینه ثواب زیارت
امام حسین علیه السلام در روزهای خاص و در تمام طول سال نقل شد. عظمت مصیبت شهادت امام حسین صلوات الله علیه اما
چرا در بین ائمه علهم السلام به زیارت امام حسین علیه السلام تأکید شده و
باز در بین زیارات در طول سال زیارت اربعین جایگاه ویژه ای پیدا کرده است؟
باید گفت: به علت شدت مصیبت شهادت امام حسین علیه السلام که مصیبةً ما
أعظمها و أعظم رزیتها فی الإسلام مصیبتی بوده که نه سابقه ای داشته و نه
لاحقه ای. بنابراین فرق این مصیبت با مصائب دیگر روشن است همانگونه که امام
حسن مجتبی علیه السلام به برادرش فرمود: لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا
عَبْدِ اللَّه. (3) از طرفی قیام امام حسین صلوات الله علیه باید زنده می
ماند تا خون مبارکش هدر نرود و لذا تمام تلاش ائمه بر آن بود که به نحوی
یاد حضرت سیدالشهداء بر سر زبانها باشد. در این راه حتی از ابزار
گریه و عزاداری به نحو احسن استفاده بردند. گریه های امام سجاد علیه السلام
شاهد بر این مدعی است. و این که یکی از راههای زنده ماندن یاد و هدف قیام
امام حسین(علیه السلام) زیارت حضرت است چه از دور و چه از نزدیک. و
اما چرا اربعین؟ زیرا اولین زیارت در روز اربعین صورت گرفت. البته قبل از
آن هم بطور مخفیانه زیارت محقق شده بود اما بصورت آشکارا و رسمی ظاهرا این
اولین زیارت بوده است. به عنوان نمونه گزارش زیارت شهدای کربلا قبل از دفن
شدن که توسط ابن نما تاریخ نویس قرن نهم در کتابش مثیر الأحزان ذکر شده
آورده می شود. اربعین حسینیآوردهاند
که «سلیمان عدوى» در سومین روز شهادت حسین علیه السلام و یاران فداکارش بر
کربلا گذر کرد و پس از تماشاى آن پیکرهاى به خون خفته و گلهاى پرپر شده
مرثیهاى جانسوز بدین مضمون سرود: مررت على أبیات آل
محمّد فلم ارها امثالها یوم حلّت بر خانه ها و سراپرده
خاندان محمد صلى الله علیه و آله گذر کردم و آنها را بسان روزگار پر افتخار
پیامبر آباد و آزاد و در امنیت و آرامش ندیدم. مگر نمی نگرى که
خورشید جهان افروز در سوگ امام حسین علیه السلام و یارانش رنگ پریده و
بیمار است، و زمین و زمان از این سوگ سهمگین به لرزه در آمده و دگرگون شده
است. بنابراین ائمه علیهم السلام برای ادامه این مسیر و از یاد
نرفتن قیام خونین کربلا این روز را بزرگ شمرده و از اولین زائر حسینی یعنی
جابر بن عبدالله انصاری - که در اولین اربعین خود را به قبر شهدای کربلا
رساند - تجلیل کردند. و کم کم روایات بسیاری در زمینه ثواب زیارت امام حسین
علیه السلام در روزهای خاص و در تمام طول سال نقل شد، در پایان به ذکر یک
روایت اکتفا می شود:حسن بن على بن فضّال، از ابو ایّوب خزّاز، از محمّد
بن مسلم، از امام ابو جعفر محمّد بن علی علیهماالسلام روایت کرده است که
فرمود: شیعه ما را به زیارت حسین بن علی علیه السلام امر کنید، زیرا که
زیارت او ویرانى و غرق و آتشسوزى و خورده شدن توسط درندگان را دفع میکند،
و زیارت او بر کسى که به امامت حسین (ع) از جانب خداى عز و جل معترف باشد
فرض است.